ده هزار تومان ... پیتزا
پسر مهربونم
دیروز عصر فرستادمت تا برای هردوتاییمون بستنی و نوشابه بخری . اینکارو خیلی دوست داری !
با اسکوترت رفته بودی و دیدم همراه بابا که قبل از تو بیرون رفته بود و فکر نمیکردیم به این زودی بیاد ؛ برگشتی .
توی راه پیچ چرخ جلوی اسکوتر شکسته و خوردی زمین ؛ ولی مردونه بلند شدی و برگه ای که نوشته بودم چیا بخری از روی زمین برداشتی و رفتی داخل مغازه ! پول چی ؟ .... نمیدونی چی شده ؟؟
بابا به من میگه :چرا گذاشتی بره ؟اینجا کلی خونه نیمه کاره است و کارگرها زیادند! بچه هواسش پرت شده ؛حتما پول را از زمین برنداشته ! حالا شانسش که من رفتم داخل مغازه میخواستم شیر بخرم و پول همه چی را حساب کردم .
من ازت میپرسم : پسرم خوردی زمین طوریت نشد ؟ کاغذ را از زمین برداشتی ؛ خوب چرا پول را برنداشتی ؟ بعد هم اگه پول نداری ، خوب برگرد خونه دیگه چرا میری مغازه ؟
تو میگی : نمیدونم چی شد ، وقتی اسکوترم شکست خیلی ناراحت شدم ، کاغذ را برداشتم و رفتم داخل سوپر ، و کاغذ را دادم و بعداز آقای مغازه دار پرسیدم : پول را به شما ندادم ؟ گفت : نه !
خلاصه قرار شد یک پیتزا جریمه بشی ! چون به اندازه کافی بزرگ شدی که بدونی باید بیشتر مواظب خودت و پولت باشی .ضمنا دیگه اجازه نداری برای خرید بری سوپر ؛ چون منطقه امنی نداریم وگرنه بابا پول را در برگشت حتما پیدا میکرد .
........................
اونوقت همه رفتیم سراغ کارهامون ... کــــــــــــــــــــــــــــه اومدی توی آشپزخونه و در حالیکه حرف میزدی و میخواستی شلوارت را مرتب کنی با هیجان و چشمهای گرد شده گفتی : مامان ؟ بابا؟
ما هم پرسیدیم چی شده ؟
دستت را از کنار شلوار بیرون آوردی و دوتا ٥ هزار تومانی را که محکم کنار کش شلوارت قایم کرده بودی در آوردی
وای ی ی ی پســــــــــــــــــــــــرم . گفتم...... پسرم...... آقاست !
بابا بغلت کرد و از اینکه خوشحال شدی خیلی راضی بود و منم گفتم برای اینکه پسرم درست عمل کرده و با اینکه چرخش شکسته ولی تونسته سالم به خونه برسه و پولش را از دست نداده باید جمعه بریم پیتزا ! آفرین پسرم !